رسول خدا حضرت محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) درباره ی حوادث اخر وزمان فرمودند :
رهبرانی بر شما حاکم می شوند که روزیهایتان را در دست می گیرند.با شما به دروغ سخن می گویند و کار می کنند و آن را بد انجام می دهند. از شما جز با نیک شمردن کار زشتشان و راست پنداشتن گفتار دروغشان راضی نمی شوند. شما نیز تا می پسندد بر مبنای حق با آنان رفتار کنید و اگر از حق تجاوز کردند [با آنان مبارزه کنید]. پس هر کس بر این اساس کشته شود شهید است
المعجم الکبیر، ج 22، ح 910، ص 362

اختلاف میان ایرانیان
شیخ مفید، از اخبار مربوط به نشانه‏های قیام قائم(علیه‏السّلام)، نقل کرده است:
. . . اختلاف دو گروه از عجم (ایرانیان) و خونریزی بسیار میان آنان . . .(1).-
1. الإرشاد، ج 2، ص 369.
امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
مردم در انتهای غیبت از دین خارج خواهند شد گروه گروه، آنچنانکه در صدراسلام دسته دسته وارد می شدند.

علامه‌ طباطبایی در پاسخ به این پرسش که "چگونه می‌توان از امام غایب بهره‌مند شد؟" می‌فرماید امام معصوم وظیفه‌ هدایتی خود را به دو گونه اعمال می‌کند:
1. هدایت به معنای ارائه‌ طریق و 2. هدایت به معنای ایصال به مطلوب.

امام برای اجرا و اعمال هدایت نوع اول نیاز به حضور فیزیکی در میان مردمان دارد؛ اما برای هدایت نوع دوم نیازی به حضور جسمانی و مراوده‌ حضوری با مردم ندارد.
به تعبیر دیگر، باید دانست که وظیفه‌ امام در بیان صوری معارف و راهنمائی ظاهری مردم خلاصه نمی‌شود؛ بلکه امام همانطور که وظیفه‌ راهنمایی ظاهری مردم را به عهده دارد همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز بر عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. بدیهی است که حضور یا غیبت جسمانی امام در انجام وظیفه‌ هدایتی نوع دوم تأثیری ندارد؛ زیرا امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگرچه از چشم جسمانی ایشان پنهان است.
(محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 152).

 
الملاحم و الفتن ص 144

امام سجاد(علیه السلام) به ابوخالد كابلی می‌فرمایند:

«مردم اهل زمان غیبت مهدی كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او نشسته‌اند، بافضیلت ترین مردم دنیا هستند؛ زیرا خدا عقل و فهمی به آنان عطا كرده كه "غیبت" نزد آنان به منزله ظهور و "مشاهده" گشته است. آنها همانند مجاهدین در ركاب پیامبرند و از مخلصین و شیعیان صادق ما هستند؛ آنها به طور پنهانی و آشكار بسوی دین خدا دعوت می‌كنند. آری انتظار فرج از بزرگترین اعمال است.»

إِلَهِي إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ
خدایا! آنكه به تو معروف گردد، ناشناخته نيست،آنكه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نيست،و آنكه تو، به او روي عنايت آوري برده ديگري نيست

 
اگه مي خواي اهل آسمون بهت رحم كنن به اهل زمين رحم كن
(منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی، ص244)  امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«اقرب، ما يكون العباد من اللّه جلّ ذكره و أرضى ما يكون عنهم اذا افتقدوا حجّة اللّه جلّ و عزّ و لم يظهر لهم و لم يعلموا مكانه و هم فى ذلك يعلمون أنّه لم تَبطُل حجّة اللّه جلّ ذكره و لاميثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً...»
«زمانى كه بندگان به خداى بزرگ نزديك ترند و خدا از ايشان بيشتر راضى است، زمانى است كه حجت خداى تعالى از ميان آنان ناپديد گردد و ظاهر نشود و آنان جايش را هم ندانند. با اين همه بدانند كه حجت و ميثاق خدا از بين نرفته و باطل نشده است. در آن حال، در هر صبح و شام، چشم انتظار فرج باشيد».

(
كافى ج 2 باب نادر فى الغيبه صفحه 127) امام صادق (ع) درباره ی حضرت مهدی عج مى فرمايند:
"چگونه اين امت انكار مى كندكه خداوند با حجت خود، آن گونه عمل مى كند كه با يوسف انجام داد و صاحب شما مظلومى است كه از حقش بازداشته شده. صاحب حكومت، در ميان مردم رفت و آمد مى كند، در بازارهاى آنان گام مى نهد و در منزل هاى آنان قدم مى گذارد، ولى او را نمى شناسند، تا زمانى كه خداوند به او اجازه دهدكه خود را به آنان بشناساند؟ آن گونه كه به يوسف اجازه دادكه در پاسخ برادرش كه پرسيد: آيا تو يوسفى بگويد: بله من يوسفم(2)

از اين روايات استفاده مى شودكه امام زمان (ع) همراه با مردم و دركوچه و بازار است، مانند يوسف كه برادرانشان او را نمى شناختند، ولى او آنان را مى شناخت سخن مردم را مى شنود و بر آنان سلام مى كند. در مراكز آنان حاضر مى گردد از اين روى، در بحث امام زمان )ع ( سخن از روح مجرد و حضور غير فيريكى نيست حضرت مانند ديگران در مجامع حضور مى يابد، ولى افراد او را نمى شناسند

1. غيبة نعماني، ص 14. 2 غيبة نعمانى، ص 164
حکومت بنی عبّاس در آخر الزمان .............
امام علی (علیه السلام) در این باره چنین می فرماید:
هر گاه پرچمهای سیاه(1) را دیدید، به زمین بچسبید و دست و پایتان
را تکان ندهید. سپس گروهی ضعیف که به آنان اهمیّت داده نمی شود
و دلهایشان چون پاره های آهن است، آشکار خواهند شد. اینان به قدرت
می رسند و به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند. به حق دعوت می کنند،
با آنکه اهلش نیستند. نامهایشان کنیه ها و نسبتهایشان به شهرهاست(2).
موهایشان مانند موهای زنان رهاست و بر سر قدرت اند تا آنکه میانشان
اختلاف افتد. سپس خداوند حق را به هر کسی که بخواهد می دهد(3).
---------------------------------------------------------------
1. این حدیث به پرچمهای سیاه اوّل اشاره دارد و دارندگان آن، همان بنی عبّاسی اند که در آخر الزمان به حکومت می رسند.
2. یعنی این گروه عرب نیستند. زیرا عربها کنیه مانند ابوالفضل را نام اشخاص قرار نمی دهند و افراد را به جای آبادیها، به قبیله ها نسبت می دهند.
3. الفتن، ص ١٣۶، جزء 3، ح 558.
پاسخ نامه ی اسحاق بن یعقوب از طرف امام محمد مهدی عج :
اسحاق‌بن یعقوب مى‏گوید: «از محمد بن عثمان - رضى الله عنه - خواهش كردم نامه مرا كه مشتمل بر پاره‏اى از مسائل مشكلى كه برایم پیش آمده بود، به ناحیه مقدسه تقدیم دارد. (او هم پذیرفت) و جواب آن به خط مولایم امام زمان(عج) بدین قرار صادر شد:
«خداوند تو را هدایت كند و بر اعتقاد حق ثابت و پایدار بدارد. این كه سؤال كرده‌اى بعضى از افراد خاندان ما و عمو زادگان ما منكر وجود من هستند. بدان كه بین خداوند و هیچ كس قرابت و خویشى نیست و هر كس منكر وجود من باشد از من نیست؛ و راهى كه او مى‏رود راه پسر نوح است. و راهى كه عمویم جعفر (كذاب) و اولاد او نسبت به من پیش گرفته‏اند، راه برادران یوسف است .
اما فقاع (آبجو) نوشیدنش حرام است، ولى نوشیدن شلماب(14) مانعى ندارد.
اما اموالى كه شما (به عنوان هدیه) به ما مى‏رسانید، ما آن را براى پاك شدن شما از گناهان قبول مى‏كنیم، بنابراین، هر كس مىخواهد به ما برساند، و هر كس نمى‏خواهد قطع كند؛ آنچه خدا به ما داده است، از آنچه شما مى‏دهید بهتر است .
و اما وقت ظهور من وابسته به اراده خداوند متعال است. كسانى كه وقت آن را تعیین مى‏كنند، دروغگو هستند.
و اما حوادثى كه براى شما پدید مى‏آید (و حكم آن را نمى‏دانید) پس رجوع كنید به راویان حدیث ما؛ (15) زیرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم.
و اما محمدبن عثمان عمرى كه خداوند از وى و از پدرش خشنود باشد، مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است .
و اما محمدبن على بن مهزیار اهوازى، به زودى خداوند دل او را اصلاح مى‏كند و شك و تردیدش را از وى بر طرف مى‏سازد.
و اما مالى را كه براى ما فرستاده‏اى، پذیرفته نمى‏شود، مگر این كه از حرام پاك و پاكیزه گردد و پول زن آواز خوان هم ، حرام است .
و اما محمدبن شاذان بن نعیم ،(16) او مردى از دوستان ما اهل بیت است.
و اما ابوالخطاب محمدبن ابى زینب اجدع (17)، او و پیروانش ملعون هستند، تو با آنها كه عقیده اینان را دارند، رفت و آمد نكن؛ زیرا من از آنها بیزارم، و پدران من هم از آنها بیزار بودند. و اما كسانى كه اموال ما را نزد خود نگاه مى‏دارند، اگر چیزى از آن را براى خود حلال بدانند و بخورند، مثل این است كه آتش خورده‏اند.
و اما خمس (18) براى شیعیان ما مباح و براى آنها تا ظهور ما حلال گشته است، تا به واسطه آن ولادتشان پاك باشد، و پلید و آلوده نگردند.
و اما مردمى كه از فرستادن آن اموال به نزد ما پشیمان شده‏اند، در دین خدا شك و تردید نمودند، اگر اموالى كه به ما داده‏اند، بخواهند به آنها پس مى‏دهیم، ما نیاز به بخشش كسانى كه درباره وجود ما تردید دارند، نداریم.
و اما علت غیبتى كه به وقوع پیوسته است، خداوند مى‏گوید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید سؤال نكنید از چیزهایى كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را آزرده كند.» هر یك از پدران من در زمان خود بیعت سلطان طاغوت زمان خود را به گردن گرفتند، ولى من زمانى قیام مىكنم كه بیعت هیچ یك از طاغوت‌ها را به گردن ندارم.
و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غیبت من از من مى‏برند، همچون انتفاع از خورشید است هنگامى كه در پشت ابرها پنهان شود. من امان مردم روى زمین هستم، همان طور كه ستارگان امان اهل آسمان‌ها مى‏باشند. بنابراین، سؤال‌هایى كه برای شما سودى ندارد، پرسش نكنید و خود را به خاطر چیزى كه نیازى به آن ندارید، به مشقت نیندازید. براى تعجیل در فرج و ظهور من زیاد دعا كنید كه رهایى شما از قید و بندها در دعا است . سلام بر تو اى اسحاق بن یعقوب و سلام بر كسانى كه راه هدایت را پیش گرفته‏اند.»



پی‌نوشت‌ها:



(19)
1- از اول تا اینجا در بحارالانوار، ج 50، حدیث، 1، ص .227/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 469.
2- این قطعه در بحارالانوار، ج 66، روایت 2، ص 482 و بحار، ج 79، ص 166، ح 2 آمده است.
3- همان، ج 52، ص 111/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
4- همان، ج 44، ص 271، حدیث 3/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
5- همان، ج 2، ص 90، روایت 13/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
6- بحارالانوار، ج 51، ص 90، حدیث 13 / احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
7- وسائل الشیعه، ج 17، باب 16، ص 123، روایت 2215.
8- بحارالانوار، ج 47، ص 334،روایت 2/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
9- همان، ج 96، ص 184، روایت 1/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
10- بحارالانوار، ج 96، ص 184، روایت 1/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
11- سوره مائده، آیه 102.
12- احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
13- این توقیع شریف از «كمال الدین» نقل شده است، لیكن این توقیع با سندهاى مختلف در منابع دیگر نیز ذكر شده است: «الف» كمال الدین، ج 2، ص 483، حدیث .4 (ب) الغیبه، ص 290، حدیث .247 (ج) احتجاج الطبرسى، ج 2، ص .469 (د) بحارالانوار، ج 53، ص 180، حدیث 10.
14- شلماب: نوعى نوشیدنى است كه از «شیلم» یعنى دانه‏اى شبیه جو، درست مى‏شود و در انسان یك نوع بیهوشى و خواب آلودگى ایجاد مى‏كند. (كمال الدین، ج 2، ص 484، به نقل از استاد شعرانى).
15- والمراد برواة الحدیث، الفقهاء الذین یفقهون الحدیث و یعلمون خاصه و عامه و محكمه و متشابهه، و یعرفون صحیحه من سقیمه، و حسنه من مختلفه، والذین لهم قوة التفكیك بین الصریح منه و الدخیل و تمییز الاصیل من المزیف المتقول. لا الذین یقرؤون الكتب المعروفة و یحفظون ظاهراً من الفاظه ولا یفهمون معناه و لیس لهم منة الاستنباط و ان زعموا انهم حملة الحدیث. (كمال الدین، ج 2، ص 484، على اكبر الغفارى).
16- از اصحاب امام حسن عسكرى(ع) بوده و بعد از وفات ایشان از وكلاى حضرت مهدى(عج) از منطقه نیشابور به شمار مى‏رفت. (ر.ك كمال الدین، ج 2، ص .442 ح 16) به او شاذانى و نیشابورى نیز مى‏گویند.
17- كشى و ابن الغضائرى او را اجذع ثبت كرده‏اند. او یكى از اصحاب امام صادق(ع) بود و بعد از مدتى منحرف شد و براى خود مذهبى تأسیس نمود و امام صادق(ع) او را چند بار لعنت نموده است. (معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 244).
18- مقصود از خمس، غنایم جنگى است كه از جمله اماء سبیات بوده و در بازار به فروش مى‏رفته، خرید اینها تجویز شده با آنكه خمس آن داده نشده است. این مطلب را فقهاء مفصلاً در باب خمس آورده‏اند و قرائن و شواهد بسیارى بر آن ارائه داده‏اند كه شامل خمس ارباح مكاسب نمى‏شود. (حضرت آیة الله معرفت). 19- این توقیع با استفاده از كتاب «مهدى موعود» ترجمه شده است


:: موضوعات مرتبط: اخبار امام زمان گروه خبری جیش الخراسان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390

صفحه قبل 1 صفحه بعد